خموشىاز پس پرده هاى کهنچون جهانى که همواره کوچک مى شوددر گوش هایش ایستاده استنغمه ها که پلک، پلک از او جدا مى شوندآیا به گرد جهانى که در حفظ اوست / چرخانندو یا به گرد بادهایى که از آسمان هاى دراز آمده انداو همان گونه که شهرها مى سوزانددنیاها به پلک نغمه ها مى … ادامه خواندن شعر / بادها مى چرخند
برای جاسازی نوشته، این نشانی را در سایت وردپرسی خود قرار دهید.
برای جاسازی این نوشته، این کد را در سایت خود قرار دهید.